پادشاهی ضَحاک هزار سال بود.
ابتدا قصّه جمشید را بخوانید.
در تاریخ ثعالبی نام ضحاک از واژهٔ اژدهاک که به معنای مار بزرگ است گرفته شدهاست و یَمَنیان او را از خود میدانند و از وجود او بر خود میبالند. در شاهنامه پسر مَرداس از تبار اعراب و فرمانروای دشت نیزهوران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت مینشیند. «ایرانیان که از ستمهای جمشید، پادشاه ایران، به ستوه آمدهاند، به نزد ضحاک میروند و او را به شاهی برمیگزینند.»
جمشید که روزگارش تباه شده بود و تاج و تخت را برای ضحاک نهاده بود، بگریخت و کس ندانست کُجا شد. صد سال بدین سان بگذشت و در صدمین سال بود که جمشید آن شاهِ ناپاک کیش، روزی کنار دریایِ چین پدیدار گشت و چون ضحاک او را به چنگ آورد، زینهارش نداد و او را با ارّه به دو نیم کرد...
ادامــۀ جُــســتــار...