پادشاهی تَهمورِث (طَهمورث) سی سال بود. طهمورث را لقب «دیوبَند» دادهاند، چرا که بر دیوان چیره گشت. نیز از ایشان دَبیره یا همان خَط را آموخت.
پس از تابیدن فرهٔ ایزدی از طهمورث، او رفت و اهریمن را به افسون ببست و بر وی زین نهاد و زمانتازمان سوار بر وی گرد گیتی میتاخت. دیوان چون چنین دیدند به جنگ شاه برخاستند. طهمورث دو بهره از ایشان را به افسون ببست و باقی را با گرز گران تارومار کرد. چون ایشان را به بند کشید، دیوان به وی گفتند که اگر ما را رهاییبخشی تو را هنری یاد خواهیم داد که تا این زمان نشناخته باشی و آن هنر نوشتن بود.
طهمورث از پُشت میش و بره، پشم و مو بُرید و بفرمود تا مردم، آن را بریسند. آنگاه از آن، جامه و زیرانداز فراهم آورد. سپس خوراک جانوران تیز رو را سبزه و کاه بکرد.
از آن پس از میان دَدان، سیاه گوش و یوز را برگزید وَ به چاره، آنها را از دشت و کوه به میان مردم آورد و بند کرد. از میان مرغان تیز پرواز، آنانکه چون باز و شاهین، سازش پذیر و دَمساز بودند بیاورد و آنها را دست آموز بکرد... و نیز مرغ و خروس را هم به میان مردم آورد...
... پس از چیرگی طهمورث بر دیوان و به بند کشیدن ایشان، دیوان به جان خود زینهار خواستند و طهمورث را گفتند: ما را مکُش تا تو را هنری نو بیاموزیم... طهمورث ایشان را آزاد ساخت و آن دیوان نوشتنِ نزدیک به سی زبان چون رومی، پارسی، سُغدی، چینی و پَهلَوی را به طهمورث بیآموختند. سی سال پس از آن، روزگار طهمورث به سر آمد؛ پس از وی جمشید، پسرش، به پادشاهی رسید.
منبع: شاهناه فردوسی به نثر سره - میترا مهرآبادی
ادامــۀ جُــســتــار...